جدول جو
جدول جو

معنی سبزه بهار - جستجوی لغت در جدول جو

سبزه بهار(دخترانه)
سبزه ای که در فصل بهار می روید، بهار سبز و خرم
تصویری از سبزه بهار
تصویر سبزه بهار
فرهنگ نامهای ایرانی
سبزه بهار
گیاهان و سبزی های فصل بهار
زمین سبز و خرم در فصل بهار
در موسیقی از الحان قدیم ایرانی، سبزبهار
تصویری از سبزه بهار
تصویر سبزه بهار
فرهنگ فارسی عمید
سبزه بهار(سَ زَ / زِ یِ بَ)
نام نوایی و لحنی باشداز موسیقی. (برهان) (آنندراج) (رشیدی) :
چون سبزه بهار بود نای عندلیب
چون بند شهریار بود صوت طیطوی.
منوچهری.
بر سبزه بهار نشینی و مطربت
بر سبزه بهارزند سبزه بهار.
منوچهری.
دستانهای چنگش سبزه بهار باشد
نوروز کیقبادی وآزادوار باشد.
منوچهری.
خرمتر از بهار و سراید بزیر و بم
گه کینۀ سیاوش و گه سبزه بهار.
ازرقی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سبزبهار
تصویر سبزبهار
(دخترانه)
نام یکی از الحان قدیم ایرانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سبزبهار
تصویر سبزبهار
سبزه، گیاهان و سبزی های فصل بهار
زمین سبز و خرم در فصل بهار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تازه بهار
تصویر تازه بهار
بهار، نوبهار، بهار تازه رسیده، گل نوشکفته
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سبزه زار
تصویر سبزه زار
زمین سبز و خرم، زمینی که گیاه فراوان در آن روییده باشد، علفزار، چمنزار
چراگاه، جای چریدن حیوانات علف خوار، علفزار، مرتع، چرازار، چرام، مسارح، چراجای، چرامین، چراخوٰار، چراخور
فرهنگ فارسی عمید
(سَبْ، بَ)
نام نوایی است از موسیقی و آن را سبزه بهار نیز گویند. (آنندراج) (رشیدی) :
چو باده بودی بر دست من بیاوردی
نوای باربد و گنج گاو و سبزبهار.
مسعودسعد.
رجوع به سبزه بهار شود
لغت نامه دهخدا
(سَ زَ / زِ)
کشت زار. چمن زار. آنجا که سبزه روئیده باشد. سبزه علفزار. آنجا که سبزه و گیاه سبز نورسته بسیار بود:
چون کاهلان سبزه گردون فرومیای
کاین سبزه زار گرچه شکفته ست بی بر است.
اثیرالدین اخسیکتی.
هر کجا شمشیر گندناپیکر او در سبزه زار سرهای خصمان ملک بچرا آمده است از شاخ زعفران گل ارغوان دمیده. (سندبادنامه ص 15). حضیض او بنزهت و رفعت بر گلزار اختران و سبزه زار آسمان راجح آمدی. (سندبادنامه ص 120).
خوش بود یاری و یاری در کنار سبزه زاری
مهربانان روی درهم وز حسودان برکناری.
سعدی (خواتیم).
، شریر. بدخو. گنه کار. فاسق و فاجر. (استینگاس)
لغت نامه دهخدا
(یَهْ بَ)
بهار سبزه. بعضی گویند که در بلاد سردسیر در ایام ربیع سبزه کشت که از زیر برف از پس سردی و سیرآبی بغایت سبز مایل به کبودی و سیاهی بیرون می آید آنراسیه بهار گویند. (غیاث اللغات). ترکیب قلب است به معنی بهار به افراط. (آنندراج). بهاری که بارندگی در آن زیاده از اندازه باشد. (ناظم الاطباء) :
هزار رنگ ز گلزاردر کنار من است
جنون کجاست که جوش سیه بهار من است.
حضرت شیخ (از آنندراج).
سیه بهار جنون آمده ست در فالم
بشانه زلف پریشان یار میگیرم.
ایضاً (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(سَبْ، بَ)
قریه ای است بفاصله 34 هزارو پانصد گزی در غرب شهر فیض آباد متصل سرک مربوط به حکومت اعلی بدخشان بخط 70 درجه و 16 دقیقه و 29 ثانیۀ طول البلد شرقی و 37 درجه و 6 دقیقه و 18 ثانیۀ عرض البلد شمالی واقع است. (فرهنگ جغرافیایی افغانستان)
لغت نامه دهخدا
(سَ زَ / زِ یِ)
سبزه بالیده. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(زَ / زِ بَ)
گل از نو شکفته. (ناظم الاطباء) ، نوبهار. رجوع بهمین کلمه شود، زمین آرایش یافته از بهار مجدد. (ناظم الاطباء) ، مجازاً زیباروی و باطراوت را گویند:
ای تازه بهار سخت پدرامی
پیرایۀ دهر و زیور عصری.
منوچهری.
آنک آن تازه بهار دل من در دل خاک
از سحاب مژه خوناب مطر بگشائید.
خاقانی.
کاین تازه بهار بوستانی
دارد غرضی ز ناتوانی.
نظامی.
گلا و تازه بهارا توئی که عارض تو
طراوت گل و بوی بهار من دارد.
سعدی.
تازه بهارا، ورقت زرد شد.
سعدی.
چون تو بهاردلستان تازه بهار و گلفشان
حیف بود که سایه ای بر سر ما نگستری.
سعدی (کلیات چ بروخیم ص 278)
لغت نامه دهخدا
تصویری از سبزه وار
تصویر سبزه وار
چمنزار، علفزار
فرهنگ لغت هوشیار
گل نو شکفته، نو بهار، زمین آرایش یافته از بهار مجدد، زیبا روی با طراوت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سبز بهار
تصویر سبز بهار
لحنی از موسیقی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سبزه زار
تصویر سبزه زار
علفزار چمن زار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سبزه زار
تصویر سبزه زار
علفزار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تازه بهار
تصویر تازه بهار
((~. بَ))
گل نوشکفته، نوبهار، زمین آرایش یافته از بهار مجدد
فرهنگ فارسی معین
چمن، چمن زار
متضاد: خشک زار، کویر، علفزار، مرغزار، جوله زار
متضاد: خشک زار، کویر، گل گشت، روضه
فرهنگ واژه مترادف متضاد